یاسیــــــــــن جونمیاسیــــــــــن جونم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

تقدیــــم به یـــاس عزیزم

در آستانه 43 ماهگی

1393/9/10 19:29
نویسنده : ملیحه
962 بازدید
اشتراک گذاری

عشق من دنیا چه آرام است بخواب                        در کویر غصه باران است بخواب

برگ پاییزی شده فرش زمین                         شور و عشقت در دل و جان است بخواب

سلام پسر عزیزم ! امروز دوشنبه ساعت 17:43 مورخ 93/9/10

این روزا خیلی شیرون زبون شدی والبته یه کم شیطون ، یکی دو روزه از بن تنی دراومدی و در حال حاضر ادعا میکنی من مرد عنکبوتی ام ، خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه ..............................................آمین شاکیشاکی

دو سه روز قبل رفتیم مهمونی سفره پهن شد و بندگان خدا در حال تقسیم ماست بودند که تو رو وسط دادند یکهو با صدای بلند گفتی ...............................مگه من آدم نیستم که به من ماست نمیدین حالا منو بگوتعجبتعجب

امروز آخرین روز روضه مامان جون بود روز سوم مصادف شده بود با شهادت حضرت رقیه که از حاج آقا خواهش کردیم که شعری که در وصف حضرت رقیه بلدی بخونی و یک جایزه ( عطر ) از حاج آقا گرفتی ، شعرشو ادامه مطلب میزارم تا به یادگار بمونهمحبتمحبت

اینم یه عکس یادگاری در حال پذیرایی عزادارهای امام حسین در روز تاسوعا(خونه بابا جون)

              

دویدم و دویدم به کربلا رسیدم

کنار نهر آبی لبهای تشنه دیدم

یه باغبون خسته با یک دل شکسته

کنار آب خسته زانو زده نشسته

کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه

اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه

آهای آهای ستاره

یه دختر سه ساله

خواب باباشو دیده

اشک میریزه می ناله

امام مظلوم من

کاشکی کنارت بودم

وقتی که تنها موندی

همدمو یارت بودم

به امید این که الآن که داری میخونی سالم و سرحال ، موفق و درکنار هم باشیم

دوستت دارم فرزندم.

پسندها (8)

نظرات (7)

خاله زهراجوووون
11 آذر 93 21:07
خاله فدا تو ادم نیستی فرشته ای گلم
ملیحه
پاسخ
ممنون خاله کوچیکه
مامان عطرین
12 آذر 93 12:06
وای عزیزم خیلی مواظبش باشین ها . یک دوستی داشتم بچش هی میگفت من مرد عنکبوتی ام بعد یک روز رفته بود لب پنجره خونه که طبقه بیست و چهارم برج بود وایساده بود و میخواست بپره ...که دیگه باباهه از پشت گرفته بودش تو رو خدا خیلی مواظبش باشین بچه ها متوجه نیستن که اینها فقط فیلمه یهو هوس میکنن اجرا کنن
ملیحه
پاسخ
ممنونم عزیزم خدارو شکر یاس از این جرأتا نداره خونه ماهم یک واحدیه، ممنونم که بهمون سر میزنید
رومینا
14 آذر 93 9:55
الهییییییییییییی . چه زبون شیرینی داره . هزار ماشالله راستی برای دکترش چی کر کردید ؟امیدوارم که زود زود کارتون حل بشه ببوس یاسین عزیز رو
ملیحه
پاسخ
ممنون عزیزم در حال حاضر که دردش آرومه
ملیحه
21 آذر 93 10:40
الهى جووووونم اين ياس خوشكل و شيطونه زن دايى كه اينطورى اروم خوابيده؟ بن تنى بهش مياد وروجك
ملیحه
پاسخ
مرسی که به ما سر میزنی
مامان هانا و آریا
22 آذر 93 2:37
عزیزممم خوب پسرمون راست گفتههه ماست میخواد امیدوارم دندون محمدیاسین عزیزم خوب شده باشه
ملیحه
پاسخ
سلام عزیزم خوبی! کوچولوهای نازتو ببوس خداروشکر فعلا دندون دردش آرومه
مامان ملی و کوروش
23 آذر 93 7:30
ساعتت تو حلقم فسقلیخیلی ناز خوابیدی جوجو فقط فلسفه اون ساعت در خواب چیه نمی دونم شاید تو خواب با کسی قرار ملاقات داشتی شیطونچشم مامانی رو دور دیدی
ملیحه
پاسخ
ساعت نشون بن تنی دیگه به قول خودش همیشه دستشه
مامان ملی و کوروش
23 آذر 93 7:32
وبلاگ قشنگی داریددوست عزیزامیدوارم همیشه برقرار باشیدبه ما هم سربزنید خوشحال میشیم