قربونت بشم چقدر ناز خوابیدی راستی یادم رفت بگم چند روز پیش تولدت بود این ماشینو باباحمید کادوی تولد واست خرییده خیلی دوسش داری ،از دست باباجون که هروقت تو رو میبینند واست ساعت میکشند حالا عیبی نداره ، شب تولدت عکسات خوب نشد آخه زیاد سرحال نبودی راستی عمه سمیه هم میخواد یه نی نی داشته باشه من که خیلی خوشحالم ...
سلام عزیزم زمانی که خدا لطفشو در حق ما تموم کرد هنوز نی نی وبلاگ راه اندازی نشده بود تا من بتونم خاطره های قشنگ یکی بودنمونو (حاملگی ) به روز بنویسم واسه همینم تصمیم گرفتم مروری بر خاطراتو بنویسم تا همیشه به یادگار بمونه ...