اولین دیدار برفی
بالاخره بعد 6 سال برف زمستونی از راه رسید و در سومین سال زندگیت به دیدارت اومد هوراااااااااااااااااا
خیلی قیافت دیدنی بود داستان از این قرار بود که صبح که بیدار شدم به محض باز کردن در خونه برف و دیدم با
هیجان داد زدم یاسیییییییییییییییییییییین برف اومده
بدو بدو اومدی و یه نگا انداختی و گفتی : چه خوشگل
بعدم رفتی ، این بود که حسابی ضایع شدم .................پسره ی بی احساس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی