یاسیــــــــــن جونمیاسیــــــــــن جونم، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

تقدیــــم به یـــاس عزیزم

خاطرات کودکی شاهزاده زیبای من یاسین

تولد 4 سالگی به روایت تصویر

    دلم میخواهد که یاسین جونم بوسه بارونت کنم تمام عشق و هستیمو نثار اون جونت کنم دلم میخواد که هر نفس جونمو قربونت کنم ماه و ستاره ها رو باز فدای چشمونت کنم   سلام قشنگ ترین بهانه برای زندگی     خدایا تو را سپاس ...
2 آذر 1394

خاطرات دیماه

یاسینم ! عطر نفسهای تو طعم عسله                                 طپش نبض تو آیینه ی شعر و غزله پسرم من بشوم فدای خندیدن تو                                         جانم از شوق پره ، روی تو ماه ازله   سلام پسرم الآن که برات مینویسم ساع...
1 بهمن 1393

خاطرات آذرماه

سلامـــــــــــــــــــــــــــــــــ من محمد یاسین هستم مامانم این روزا خیلی سرش شلوغه منم تصمیم گرفتم واسه آپدیت کردن وبلاگم خودم اقدام کنم این روزا خیلی زود میگذره و پاییزم به همین سرعت تموم شد اواخر پاییز یه سفر به مشهد داشتیم که خیلی بهمون خوش گذشت و من واسه ویزیت دندونام پیش دکتر رفتم و یه هدیه کوچولو از آقای دکتر گرفتم همون شبی که برگشتیم  شب یلدا بود به همین خاطر مراسم یلدا سه شب قبل خونه خاله آرزو برگزارشد ، به من که خیلی خوش گذشت و کلی عکس یادگاری گرفتیم  حالاعکسای یـلدا و ادامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه راستی فردا دایی جونم ، زن دایی و محم...
6 دی 1393

در آستانه 43 ماهگی

عشق من دنیا چه آرام است بخواب                         در کویر غصه باران است بخواب برگ پاییزی شده فرش زمین                          شور و عشقت در دل و جان است بخواب سلام پسر عزیزم ! امروز دوشنبه ساعت 17:43 مورخ 93/9/10 این روزا خیلی شیرون زبون شدی والبته یه کم شیطون ، یکی دو روزه از بن تنی دراومدی و در حال حاضر ادعا میکنی من مرد عنکبوتی ام ، خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه...
10 آذر 1393

ای وای چکار کنم

سلام پسر 1260 روزه ی من ! سلام به همه ی دوستایی که محبت دارند و به ماسر میزنند ، امروز میخواستم با کلی عکس و خبرای جدید بیام اما حقیقتش حوصلشو نداشتم آخه دو شبه که یاس از درد دندون نتونسته بخوابه و من نگران.................................. دکتر میگه باید برین یه شهر دیگه و بیهوشش کنید تا کار دندونشو انجام بدند چون به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیست تو رو خدا اگه راه حلی دارید ما رو تنها نزارین به امید این که هیچوقت کوچولوهای نازمون مریض نباشند و ما همیشه شاهد صورت خندونشون باشیممممممم............. آمین .........یارب العالمین ...
23 آبان 1393

خاطرات شهریور ومهرماه 93

نفسم شاید تنها دلیل زنده بودنم باشد ولی بی شک تو تنها دلیل همین نفسی   سلام قند عسل مامان! خیلی دوست دارم بدونم الآن که در حال خوندن این پست هستی چه احساسی داری و چند سالته اما امیدوارم سالم ، شاداب و امیدوار زندگی کنی پسرم این دو ماهی که گذشت خاطره های فوق العاده شادی رو پشت سر گذاشتیم 06/27  عروسی خاله زینب و 07/26 دامادی عمو امیر بود که حسابی خوش گذروندیم این عکس متعلق به عروسی خاله زینب قابل توجه : میخوام با این نیای نوشابه کاردستی درست کنم این عکس متعلق به عروسی عمو امیر که با صبای عمه گرفتی قربونت برم خوب ظهر به جای اینقده شیطونی یه ذره میخوابیدی که حالا اینقدر خوابت ن...
4 آبان 1393

عاشقتتتتتتتتتم

توراچون موج دریا دوست دارم چو گل همقدر دنیا دوست دارم تک اندر وادی مهرو محبت جدا از کل غمها دوست دارم دل تو وقتی میگیره دل من میخواد بمیره حاضرم دلم بمیره تا دلت هییچوقت نگیره     ...
9 مهر 1393

تیر و مرداد93

  سلام به پسرم ، گل پسرم ، تاج سرم بعد از کلی تأخیر با خبرای خوب و بد زیادی اومدم : خبرای خوبی مثل عقد عمو امیر که 27 ماه رمضون بود که خیلی خوش گذشت و دوم اینکه تعطیلات عید فطر یه سفر به مشهد داشتیم بعد از دو روز از سفر به پیشنهاد خانواده عمو مسعود (شوهر خاله زینب) که مهمونشون بودیم عقد خاله زینب در حرم امام رضا برگزار شد و از اون روز به بعد لحظه ای رو از گشت و گزار شاندیز و میامی و چالیدره و پارک ملت و خرید از دست ندادیم و بعد از 6روز به شهرمون طبس برگشتیم شب همون روز برگشت عروسی پسر عمه( رضا ) بود عروسی فوق العاده عالیی بود و من خوشحال ازسفروعروسی چون این چندروزاوج خوشی رودرچهره پسرم میدیدم خدایا عاشقتم. &nb...
27 مرداد 1393