تفریحات یاسین
امید زندگی ام این روزا خیلی بهت وابسته شدم حتی وقتی کنارمی بازم دلتنگتم خوشحالم که خوشحالی دو روز قبل وقتی منو بابا سرکار بودیم به همراهی مامان جون و خاله ها به قصد عوض کردن حال و هوای جنابعالی رفتید شهر بازی بعدم پیتزایی تو رگ و از اونجا هم پیش به سوی جنگ دهه فجر خلاصه که حسابی بهت خوش گذشته بود اینم یه عکس که خاله زینب تو شهر بازی ازت گرفته بود ...
نویسنده :
ملیحه
17:46
روزی که یاس مریض شد
خیلییییییییییییییییییییی دوستتتتتتت دارم وقتی مریض میشی واسم همه دنیا دلگیره اون شب تو بیمارستان تبت باهیچ دارویی پایین نمی اومد از امام حسین خواستم : چون شب تاسوعا بود ...
نویسنده :
ملیحه
16:58
عروسی
قربونت برم اینجا چقده بزرگ افتادی ایشالله دامادی خودت ،عروسی نوه عمه باباجون(بابای خودم) بود همه عکس میگرفتند منم گفتم یه عکس از شاه پسرم بگیرم ...
نویسنده :
ملیحه
23:26
شمال
عزیزم اولین مسافرتت به شمال یادم رفت ازت عکس بگیرم بعد5 ماه یه عکس از گوشی مامان جون کشف شد ...
نویسنده :
ملیحه
21:58
شیرینی خورون یاسین
اینم یه عکس ویه خاطره که چقدر اون شب خندیدیم ،مامان جون مهمون داشتند وقتی مهمونا رفتند ما هممون با مهمونارفتیم تو حیاط یهو گفتیم ای وای یاسین کجاست ! بدو بدو اومدیم تو خونه دیدیم .............. نشستی و تا تونستی یه دل سیر شیرینی خوردی . اینم یه عکس از صحنه جرم ...
نویسنده :
ملیحه
14:04
شیرین زبونیهای یاسین
یاسین جون به همین زودی ١/٥ساله شدی پسرم ،میخوام برات بنویسم خاطرات خوش زبونیاتو تا یکی دو ماه قبل ، ازت میپرسیدیم منو دوست داری میگفتی :آله .....چندتا میگفتی.......دوتا طرز تلفظ کلماتی که یاسین میگه : یاسین : آسین موتور عمو محمد:توتور عموممم خاله زهرا :خاله لعلا ببخشید:بپشی باباحمید:بابا خمید قربونت برم هروقت امامزاده رو میبینی میگی الله اکبرحتی صلواتو کامل میفرستی
نویسنده :
ملیحه
21:00
زیارت
قربون پسرم بشم بااون کلاهش همه میگند مثل حاجی ها شدی یه شب احمد آقا اینا دوست باباجون از یزد اومده بودند باهم رفتیم زیارت حسین بن موسی الکاظم خیلی خوش گذشت ...
نویسنده :
ملیحه
20:46
یاسین ومحمد(پسرعمه)
عید 92 محمدیاسین ومحمد حسین که دیگه اگه جایی ببینتت در میره چون ولش نمیکنی خیلی دوسش داری ...
نویسنده :
ملیحه
3:30